حضور برندها در زندگیمان چنان جدی و فراگیر است که میتوان گفت انواع تصمیم گیری های خرید ما، نه بر روی محصول، که بر روی برند محصول متمرکز هستند.
فرض کنید میخواهید خرید خود را از سوپرمارکت به صورت تلفنی انجام دهید. از ماست و نان گرفته تا باتری و مسواک، تقریباً کالا به کالا، باید به طرف مقابل بگویید که چه برندی مد نظر شماست. بسیار معدودند کالاهایی که برندشان برای شما مهم نباشد و صرفاً به گفتن نام کالا مثلاً شاید کبریت یا کیسه فریزر اکتفا کنید.
البته این را هم میدانیم که بحث برند و برندسازی، به کالاها محدود نیست و دغدغهی برندسازی، تقریباً هر چیز قابل ارائهای را در بر میگیرد: سئو مجموعههای خدماتی در پی ساختن برند برای خدمات خود هستند، وبسایتها و اپلیکیشنها برای تقویت برند خود، هزینه میکنند، شهرداریها برای تعریف و تقویت برند شهرها میکوشند و بسیاری از انسانها، برای توسعه برند شخصی خود تلاش میکنند.
همانطور که حس کردهاید، این تعریفهای ظاهراً متفاوت، پیام کم و بیش یکسانی دارند:
آژانس دیجیتال مارکتینگ برند در ذهن مشتریان معنا پیدا میکند.
اگر کسی میگوید من در تلاش برای برندسازی هستم، در واقع در تلاش است که «چیزی» را در ذهن مشتریان و مخاطبانش، نسبت به خودش یا محصولش یا سازمانش تغییر دهد.
حالا میتوانید اسم این «چیز» را بگذارید قول یا یادآوری یا تجربهی انباشته یا هر واژه